کیان مهر عزیزمکیان مهر عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

فرشته ای در کنارم

خاطرات تولدت با کمی تاخیر

سلام  شیرینک زندگیه ما مامان به فدای تو بشه پسر نازو دلبرم 12 روزی میشه که از شمال برگشتیم این بار بیشتر ازهمیشه شمال موندیم و واسه همین برای پدر جون ومادر جون که حسابی بهت عادت کرده بودن خیلی سخت بود جدایی از شما.مخصوصا که شما اینبار با هر دوتاشون کلی جور شده بودی پدر جون وقتی لباس میپوشید که بره شما گریه میکردی بنده خدا هم هر روز کارش شده بود اینکه شمارو ببره یه دور بزنه و برگردونه تا شمارضایت بدی بره سر کار. از رابطه ی شما ومادر جونم که هر چی بگم کمه حساابی عاشقش شده بودی صبحها که بیدار میشدی اروم میرفتی پیششون.دیگه با من کاری نداشتی مادر جون حسابی بهت میرسیدو هر چی میخواستی انجام میداد هر روزم ...
3 مهر 1393
1